وسواس
وسواس فکری و عملی چیست؟
گاهی وقت ها چک کردن مجدد اتو برای اطمینان از خاموش بودن آن، نگرانی درباره آلودگی دست ها و داشتن افکار خشن و ناخوشایند، طبیعی است. ولی اگر مبتلا به اختلال وسواس فکری یا وسواس فکری عملی هستید، افکار وسواسی و وسواس عملی در زندگی روزمره شما اختلال ایجاد میکنند.
اختلال وسواس (OCD) نوعی اختلال اضطرابی است که علایم آن، افکار ناخواسته، غیرقابل کنترل و تکراری است. که این افکار شما را وادار به انجام اعمال وسواسی میکنند. معمولا مبتلایان به وسواس می دانند که افکار وسواسی و رفتارهای جبری آنها غیرمنطقی هستند، با این وجود نمیتوانند در مقابلشان مقاومت کرده و آنها را رها کنند.
وسواس درست مثل سوزن گرامافون که روی یک صفحه قدیمی گیر کرده است، مغز را درگیر فکری خاص و سپس وادار به انجام کاری خاص می کند. برای مثال، 20 دقیقه از وقتتان را صرف بررسی خاموش بودن اجاق گاز میکنید؛ چون میترسید که نشت گاز، خانه شما را به آتش بکشد. یا این که آنقدر دستتان را میشویید که زخم میشود، چون از میکروبها میترسید. اگرچه این اعمال تکراری حس ناخوشایندی در فرد ایجاد می کنند ولی اضطراب ناشی از افکار وسواسی را تا حدودی کاهش می دهند.
در این مقاله سعی می کنم پاسخ مشخص و علمی به سئوال وسواس= (OCD) چیست؟ بدهم اختلال وسواس فکری عملی شامل دو بخش وسواس فکری و وسواس عملی است. وسواس فکری؛ افکار، تصاویر و یا امیال ناخواسته و مزاحمی هستند که شدیدا فرد را مضطرب می کند (مثلا آسیب دیدن عزیزان) وسواس عملی، کارهایی هستند که فرد با قصد رهایی از افکار وسواسی و یا کاهش اضطرابش، انجام می دهد (مثلا شستن مکرر دست ها برای اطمینان از بیمار نشدن).
برخی از افراد به وسواس فکری و برخی به وسواس فکری عملی مبتلا هستند.
وسواس فکری چیست؟
بیشتر مردم در بخش هایی از زندگی خود برخی از افکار یا اعمال وسواسی را تجربه می کنند اما به این معنی نیست که همه ی ما به اختلال وسواس یا همانOCD مبتلا هستیم. کسی که به اختلال وسواس مبتلاست چرخه وسواس فکری و عملی اش آنقدر شدید است که وقت زیادی از او می گیرد و در انجام کارهای روزمره و زندگی اش مشکل ایجاد کند.
وسواس فکری افکار، تصاویر و تکانه هایی هستند که مرتبا در ذهن فرد تکرار می شوند و به نظر می رسد خارج از کنترل فرد هستند و علی رغم میل او به ذهنش می آیند. مثل اینکه فرد مدام فکر می کند مبادا دستش آلوده باشد (فکر وسواسی) و برای کاهش نگرانی از آلوده بودن دستش آن را مدام می شوید (وسواس عملی)
در مکالمات روزمره زیاد از کلمه ی وسواس و وسواسی استفاده می شود. اما بیشتر به معنی “اهمیت دادن” به چیزی است. مثلا فردی که می گوید من روی کارم وسواس دارم یعنی کارم برایم اهمیت دارد و به این معنی نیست که به OCD مبتلاست.
شما می توانید به شدت درگیر خواننده یا تیم فوتبال مورد علاقه خود باشید اما باز هم به کارهای روزمره ی خود برسید و با دوستانتان شام بخورید، سر ساعت مشخصی برای خواب آماده شوید و صبح ها به موقع سرکار بروید. پس شما مبتلا به OCD نیستید.
حتی داشتن افکار آزار دهنده هم به معنی فکر وسواسی نیست. مثلا هرکسی ممکن است گاهی نگران بیمار شدن خودش یا عزیزانش باشد، اما این نگرانی لزوما نشانه های OCD نیستند.
چون شدت و مدت زمان درگیری با این افکار زیاد نیستند و زندگی عادی فرد را دچار اختلال نمی کند.
علایم وسواس فکری
به طور خلاصه می توانم بگویم برای آنکه فردی به وسواس فکری مبتلا باشد باید علایم زیر را داشته باشد:
- وجود افکار، تصویرها یا تکانه هایی که مدام در ذهن او تکرار شوند. مثلا این فکر که دستانم آلوده هستند. یا بیماری ایدز دارم. نکنه به فرزندم آسیب بزنم
- افکار یا تصاویر باید غیر منطقی باشند. مثلا فردی که به خاطر عبور از کنار یک سطل زباله نگران این است که مبادا به ایدز مبتلا شود. فکر غیر منطقی دارد. چون می داند ایدز فقط از طریق خون منتقل می شود و عبور از کنار سطل زباله نمی تواند باعث ابتلا به ایدز شود.
- شدت و میزان افکار زیاد باشد به طوری که روند زندگی او را مختل کند. مثلا اگر شما امروز برای عیادت فردی به بیمارستان رفته باشید و پس از برگشتن همه لباس های خود را ضدعفونی کنید لزوما به وسواس مبتلا نیستید اما اگر روزها پس از عیادت ذهن تان درگیر آن روز باشد و مراقبت های ویژه ای بکنید احتمالا به وسواس فکری مبتلا هستید.
وسواس های فکری شایع :
وسواس آلودگی و وسواس نجس و پاکی
- مایعات بدن (مثل: ادرار و مدفوع)
- میکروب/ بیماری (مثل: ایدز، سرطان و …)
- آلاینده های محیطی (مثل: امواج رادیویی)
نگرانی درباره از دست دادن کنترل خود
- ترس از آسیب زدن به خود و دیگران
- ترس از به ذهن آمدن تصاویر وحشتناک و خشن به ذهن
- ترس از توهین کردن و زدن حرف های رکیک در جمع
- ترس از دزدیدن اشیاء
نگرانی درباره آسیب زدن به دیگران
- ترس از مسئول بودن برای رخ دادن اتفاقات بد (مثلا نگرانی درباره اینکه مبادا کاری کند که ساختمان آتش بگیرد)
- ترس از آسیب زدن به کسی به دلیل بی احتیاطی (مثال: مبادا به دلیل آلودگی دست های من دستگیره خانه کثیف شده و باعث شود مادرم بیماری لاعلاج بگیرد)
وسواس های مرتبط با کمال گرایی
- وسواس تقارن (مثلا همه کتاب های داخل قفسه کتاب از نظر اندازه قرینه باشند)
- ناتوانی در تصمیم گیری برای نگه داشتن اشیاء یا نگه داشتن آنها
- ترس از گم کردن چیزی
وسواس جنسی
- افکار یا تصاویر جنسی ممنوع
- افکار یا تخیلات جنسی درمورد دیگران
- افکار یا تصاویر جنسی درباره کودکان یا نزدیکان
- افکار آزار دهنده درمورد رفتار خشونت آمیز جنسی با دیگران
وسواسی مذهبی
- نگرانی درمورد زیر سئوال بردن خدا یا توهین به مقدسات
- نگرانی بیش از حد درمورد درست و غلط بودن امور اخلاقی
وسواس های دیگر
- افکار بدبینانه در مورد خوش شانسی و یا بدشانسی اعداد و یا رنگ های خاص
وسواس عملی :
وسواس عملی (یا همان اجبار) بخش دوم اختلال OCD است. .وسواس های عملی رفتارها یا افکاری هستند که فرد برای خنثی کردن افکار وسواسی و کاهش اضطراب خود انجام می دهد.
انجام وسواس های عملی زمان بر هستند و مانع انجام فعالیت های مهم و عادی فرد می شوند. البته انجام هر رفتار تکراری به معنی این نیست که فرد وسواس عملی دارد. مثلا، داشتن ساعات خواب منظم، انجام منظم اعمال دینی و یا داشتن زمان مشخص برای مطالعه نوعی رفتار های تکرار شونده هستند و معمولا کارکرد مثبتی دارند و به رشد فرد کمک می کند.
تفاوت دیگر وسواس عملی با سایر کارهای تکراری این است که در OCD فرد خود را مجبور به انجام اجبارها می داند و در صورت انجام ندادن آنها شدیدا مضطرب می شود.
پس به طور خلاصه می توانم بگویم وسواس عملی نشانه های زیر را دارد:
1- انجام کارهای تکراری غیر منطقی
2- ناتوانی در انجام ندادن این کار (احساس اینکه مجبور به انجام این کارها هستم)
3- انجام این کارهای تکراری زندگی روزمره من را مختل کرده است. (مثلا وقت زیادی باید در حمام یا دستشویی بمانم)
وسواس های عملی رایج :
وسواس شستشو
- شستن دست ها بیش از حد معمول و یا به روشی خاص (مثلا 10 بار شستن دست ها)
- بیش از حد طولانی بودن کارهایی مثل دوش گرفتن، مسواک زدن یا دستشویی رفتن (که یکی از دلایل طولانی بودن این کارها داشتن قواعد خاصی برای انجام آنهاست. مثلا حمام رفتن باید دقیقا طبق یک قاعده مشخص انجام شود).
- نظافت بیش از حد وسایل خانه و اشیاء دیگر
- انجام کار های دیگر به منظور جلوگیری از تماس با آلودگی (مثلا دست نزدن به دستگیره درها)
وسواس چک کردن
- چک کردن اینکه به دیگران آسیب نمی رسانید (مثلا چک کردن مداوم خاموش بودن اجاق گاز)
- چک کردن این که اتفاق بدی رخ نداده نباشد (مثلا زنگ زدن مداوم به عزیزان)
- چک کردن این که اشتباهی مرتکب نشده باشید (چک کردن چندین باره قفل درب)
- چک کردن شرایط جسمی خودتان (انجام مکرر و بیش از اندازه آزمایشات، مثلا آزمایش ایدز)
وسواس تکرار
- دوباره خوانی یا دوباره نویسی (مثلا 5 بار خواندن یک پاراگراف)
- تکرار فعالیت های روزمره (مثلا قبل از نشستن یک بار بلند شدن و نشستن)
- تکرار حرکات بدنی (مثال: ضربه زدن با انگشت، چشمک زدن، تکان دادن سر و ..)
وسوس های عملی ذهنی
- مرور ذهنی وقایع به منظور جلوگیری از آسیب (چند بار فکر کردن به یک اتفاق مشخص)
- دعا کردن برای جلوگیری از آسیب دیدن خود یا دیگران
- شمارش در حین انجام یک تکلیف تا رسیدن به یک شماره ی “خوب”، “درست” یا “امن” (مثلا شمردن قدم ها یا پله ها)
- “لغو کردن” یا “حذف کردن” (مثال: جایگزین کردن یک کلمه ی “بد” یا یک کلمه “خوب” برای از بین بردن اثر منفی آن)
وسواس های عملی دیگر
- سئوال پرسیدن مداوم برای اطمینان گیری (مثلا از دوست خود می پرسد مطمئنی لباسم به سطل آشغال نخورده؟)
- اجتناب از موقعیت هایی که ممکن است وسواس را راه اندازی کند (مثلا راه رفتن با فاصله زیاد از سطل آشغال)
روش های مختلف درمان وسواس :
تحقیقات مختلف نشان می دهد که بالای 80 درصد از افراد مبتلا به وسواس که تحت درمان مناسبی قرار گرفته اند؛ علایمشان بهبود یا کاملا درمان شده است. نکته مهم انتخاب مناسب ترین مدل درمان برای هر مراجع است و لزوما هیچ روش درمانی نمی تواند برای همه افراد مناسب باشد. به طور کلی 5 روش مختلف برای درمان وسواس وجود دارد:
دارو درمانی: دارو درمانی باید تحت نظر روانپزشک انجام شود و در بسیاری از مراجعان به خصوص افرادی که وسواس آنها ریشه ژنتیک دارد می تواند بسیار موثر باشد.
درمان های روانشناختی ( روان درمانی) : درمان های روانشناختی مختلفی برای درمان وسواس وجود دارد.
- درمان روانپویشی (Psychodynamic): یکی از درمان های بسیار موثر در درمان وسواس است. هدف این رویکرد شناسایی و حل تعارضات درونی فرد است که به صورت ناهشیار باعث ایجاد وسواس در او می شود.
- درمان شناختی رفتاری (CBT): از روش های مورد استفاده برای درمان وسواس، درمان شناختی رفتاری (CBT) است.
- مواجهه و جلوگیری از پاسخ (ERP): یکی دیگر از روش های پر استفاده در درمان وسواس، روش رویارویی و جلوگیری از پاسخ (ERP) است. متاسفانه بسیاری از درمانگران بدون بررسی علل وسواس مراجعان فقط از این روش درمانی استفاده می کنند و همین مساله باعث شکست درمان و در مواردی تشدید علایم وسواس می شود.
- هیپنوتیزم درمانی: تحقیقات نشان داده است ترکیب هر یک از روش های درمان روانپویشی، درمان شناختی رفتاری و ERP با هیپنوتیزم اثربخشی این روش ها را در درمان وسواس بیشتر می کند.
چه روش درمان وسواسی برای من مناسب است؟
هیچ روش درمان وسواسی برای همه مناسب نیست. هر مراجعی با توجه به نوع وسواس او، شدت علایم، زمان بروز، و علل ایجاد آن نیاز به یک یا چند روش درمانی مختلف دارد. بنابراین پس از بررسی جامع مشکل وسواس شما می توان بهترین مدل درمان را برای شما تعیین کرد.
شرط موفقیت درمان وسواس :
علی رغم اینکه برخی از نکات واضح و بدیهی به نظر می رسند، بسیار جای تعجب دارد که حتی برخی از مراجعان باهوش و اهل مطالعه هم در مورد این نکات چیزی نمی دانستند.
ممکن است از برخی موارد این لیست خوشتان نیاید چون چیزی نیست که دوست داشته باشید بشنوید. با این وجود اگر می خواهید تغییر کنید، باید آن ها را بپذیرید.
برخی از انواع وسواس، مزمن است :
به طور کلی علت ایجاد وسواس را می توان به دو دسته تقسیم کرد.
الف- وسواس هایی که ریشه آن عوامل ژنتیک و فیزیولوژیک است. افرادی که مثلا پدر، مادر یا دیگر بستگان وسواس شدید دارند. این نوع از وسواس ها شبیه دیابت و آسم هستند. یعنی می توانید آن را کنترل کنید و علایم آن را کم کنید اما نمی توانید آن را درمان کنید. پس در صورتی که علت وسواس شما ژنتیک باشد هدف گذاری شما باید تلاش برای کنترل آن باشد.
ب- وسواس های دسته دوم وسواس هایی هستند که بر اثر تجربیات و اتفاقات گذشته در شما ایجاد شده است. تجربیات گذشته ما در بخشی از مغز به نام حافظه روندی ذخیره می شود و در رفتار ، افکار و احساسات ما تاثیر زیادی دارند. ما نسبت به این بخش مغز هشیاری نداریم و اصطلاحات به آن ناهشیار یا ضمیر ناخودآگاه می گویند.
مثلا فردی که حادثه یا حوادث ناگواری را در گذشته تجربه کره باشد و یا فردی که در کودکی مورد بی توجهی و بی محبتی قرار گرفته باشد ممکن است در بزرگسالی به وسواس مبتلا شود. این دسته از وسواس ها را می توان درمان کرد. معمولا این نوع از وسواس ها دلیل ناخودآگاه دارند. که با کار روی دلایل ناخودآگاه وسواس درمان می شود.
دو جزء اصلی وسواس، تردید و احساس گناه است.
دو مورد از مشخصه های وسواس داشتن تردید و احساس گناه است. تا این واقعیت را نفهمید، وسواس را نخواهید فهمید.
در دهه ی 1940، وسواس با عنوان “اختلال تردید” شناخته می شد. فرد وسواسی ممکن است به ابتدایی ترین واقعیت ها درمورد خودش، دیگران یا دنیایی که در آن زندگی می کند، شک کند. دلیل این تردید می تواند عوامل ناخودآگاه باشد. مثلا احساس عدم امنیت درونی می تواند منجر به ایجاد تردیدهایی در زندگی بیرونی شود.
من بیمارانی را دیده ام که به جنسیت ، سلامت عقل ، احتمال اینکه قاتل شوند و چیزهای دیگر شک کرده اند. حتی بیمارانی داشته ام که درمورد زنده بودن یا نبودن خودشان تردید داشتند.
این شک و تردید می تواند حتی بر باهوش ترین افراد هم غالب شود. چون ریشه این شک ها بخش های داخلی مغز (ساب کورتیکال) است و در کنترل فرد نیست. همین شک و تردید است که بیمار را مجبور می کند همه چیز را بارها چک کنند یا دائما از خودش و دیگران سوال بپرسد.
گناه نیز بخش زجرآور دیگر این بیماری است. شما می توانید به راحتی درمورد هر چیزی به یک بیمار وسواسی، احساس گناه بدهید. آن ها خود را برای چیز هایی مقصر می دانند که هیچ کس هرگز فکرش را هم نمی کند. دلیل احساس گناه بیماران وسواسی هم ناهشیار است.
تا زمانی که احساس گناه ناهشیار این بیماران درمان نشود وسواس ریشه کن نخواهد شد. به همین دلیل همیشه به دانشجویان تاکید می کنم در درمان وسواس حتما روی ریشه های احساس گناه مراجعان خود کار کنید.
شما می توانید درمقابل انجام اعمال وسواسی مقاومت کنید اما نمی توانید جلوی یک فکر وسواسی را بگیرید.
افکار وسواسی یا به خاطر واکنش های بیوشیمیایی یا بخش ناهشیار مغز تولید می شوند و برای بیماران وسواسی کاملا واقعی به نظر می رسند.پس شما هشیارانه نمی توانید جلوی آنها را بگیرید.
مطالعاتی که روی سرکوب افکار انجام شده نشان می دهد هرچه بیشتر بخواهید به موضوعی فکر نکنید، به شکل متناقضی، بیشتر به آن موضوع فکر خواهید کرد.
دو راهکار برای کنترل افکار وسواسی وجود دارد:
راهکار اولی که به مراجعانم می گویم این است :« اگر می خواهید کمتر به آن فکر کنید، بیشتر به آن فکر کنید.» شما نه می توانید از این افکار وسواسی فرار کنید و نه می توانید مانع احساس اضطراب و ترس ناشی از آن ها شوید. ترس نیز در ذهن زاده می شود و برای غلبه بر آن بسیار اهمیت دارد که بپذیرید هیچ راه فراری نیست و باید با آن مواجه شوید.
راه کار دوم پیدا کردن دلیل ایجاد افکار وسواسی در شماست. ریشه فکر وسواسی اضطراب درونی است و اضطراب درونی هم ناشی از تعارضات دورنی است و تا زمانی که تعارضات درونی خود را درمان نکنید وسواس فکری شما از بین نخواهد رفت.
درمان روان پویشی بهترین روش درمان و درمان شناختی-رفتاری بهترین روش کنترل وسواس است.
به طور کلی به جز دارو درمانی دو روش کلی برای درمان وسواس داریم. درمان شناختی رفتاری که به کنترل علایم وسواس کمک می کند و درمان روان پویشی که می تواند وسواس را درمان کنند. اما این که کدام روش درمانی برای شما مناسب تر است بستگی به علل، طول مدت و ریشه های وسواس شما دارد.
افرادی که علت وسواس آنها عوامل فیزیولوژیک و ژنتیک است بهتر است از ترکیب دارو درمانی و درمان شناختی رفتاری استفاده کنند.
اما اگر ریشه اصلی مشکل شما عوامل فیزیولوژیک نیست، درمان روان پویشی می تواند به صورت ریشه ای مشکل شما را حل کند. در درمان پویشی یا دینامیک عوامل ایجاد کننده وسواس در شخص شناسایی و درمان می شود. در این روش درمانی تاکید بر عوامل ناهشیار ایجاد کننده اختلال و درمان آنهاست.
تحقیقات نشان می دهد انداز اثر درمان روان پویشی 91 درصد و درمان شناختی رفتاری 68 درصد است. اما متاسفانه تعداد درمانگران متبحر روانپویشی (به دلیل دشواری بیشتر آن) بر خلاف درمانگران شاختی رفتاری بسیار کمتر است. به همین دلیل در صورت عدم دسترسی به درمانگر روانپویشی متحبر بهتر است به درمانگر شناختی رفتاری علی رغم اثربخشی کمتر مراجعه کنید.
مهمترین تکنیک درمان شناختی رفتاری برای درمان وسواس، روش مواجهه و جلوگیری از پاسخ است.
مواجهه و جلوگیری از پاسخ؛ شامل رویارویی تدریجی با افکار و موقعیت های ترسناک (مثلا آلودگی)، و مقاومت در برابر انجام وسواس های عملی خود است. هدف این است که در مقابل هر چیز اضطراب آوری مقاومت کنید تا سطح تحمل تان برای آن فکر یا موقعیت اضطراب آور بالا برود و یاد بگیرید که اگر هیچ اقدام محافظتی ای انجام ندهید، هیچ اتفاقی نمی افتد.
دارو درمانی علی رغم مفید بودن، به تنهایی کافی نیست.
معمولا اکثر افراد برای مشکلات خود، به دنبال راه حل های ساده، سریع و آسان می گردند. با اینکه همه ی بیماران مبتلا به وسواس دوست دارند یک راهکار جادویی پیدا کنند تا علائم شان را به سرعت از بین ببرد، اما متاسفانه چنین روشی وجود ندارد.
دارو درمانی اگرچه می تواند مفید و کمک کننده باشد، اما به تنهایی کافی نیست. به طور کلی می توان گفت دارو 30 الی 70 درصد نشانه های وسواس شما را کاهش می دهد که خیلی خوب است، اما کافی نیست. افراد معدودی هستند که فقط با مصرف دارو کاملا خوب می شوند.
مراجعان معمولا از من می پرسند که بهترین دارو برای وسواس چیست؟ پاسخ من دارویی است که بهترین نتیجه را برای شما داشته باشد.
من همیشه درمورد دارو ها می گویم :« هر دارویی برای فردی مفید است، اما هیچ دارویی برای همه مفید نیست.» دارویی که برای شخص دیگری مفید بوده، ممکن است برای شما مفید نباشد.
ایراد دیگر دارو درمانی این است که معمولا پس از قطع مصرف، علایم وسواس مجددا عود می کنند. دلیلش هم این است که دارو بیشتر کنترل کننده علایم است تا درمان کننده آن. فقط درمان های پویشی می تواند وسواس را ریشه کن کند ( البته به شرط وسواس ریشه فیزیولوژیک شدیدی نداشته باشد).
یک نکته ی منفی دیگر در مورد دارو، احساس بدی است که مصرف دارو در فرد ایجاد می کند. استفاده از دارو به معنای ضعیف تر بودن شما از دیگران نیست، بلکه به این معناست که بدن شما برای غلبه بر وسواس به این مواد نیاز دارد. شما همیشه نمی توانید با دست خالی جلوی شرایط خاص مغزتان بایستید. به خصوص اگر ریشه مشکل شما عوامل فیزیولوژیک باشد.
RTMS نمی تواند وسواس را درمان کند
RTMS یک روش درمان بسیار پر هزینه و کم اثر است (هزینه 40 جلسه RTMS دو طرفه حدودا 20 میلیون تومان است). در مقایسه با دارو درمانی اثر بخشی دارو درمانی از RTMS بیسار بیشتر است. از طرف دیگر RTMS نمی تواند وسواس شما را درمان کند و اثر مختصر آن هم معمولا دراز مدت نیست. بر همین اساس بین انتخاب دارو و RTMS حتما دارو درمانی را انتخاب کنید.
متاسفانه به خاطر منافع مالی زیاد RTMS ، برخی از روانپزشکان بدون توجه به اثربخشی RTMS و شرایط بیمار، برای تمام بیماران خود با هر نوع اختلالی (وسواس، پانیک، فوبیا، اضطراب اجتماعی و …) RTMS تجویز می کنند.
به طور خلاصه اگر ریشه وسواس شما ژنتیکی و شدت آن زیاد باشد نیاز هست حتما در کنار روان درمانی دارو درمانی همه داشته باشید. اما معمولا RTMS تاثیر چندانی در کنترل و درمان وسواس شما ندارد.
شما نمی توانید، و نباید، برای مدیریت اضطراب و درمان وسواس خود، به دیگران متکی باشید
اگر برای اطمینان گرفتن، جواب دادن به سوال ها، دست زدن به اشیاء یا انجام وسواس های خود به دیگران نیاز داشته باشید، در زمان تنهایی چه می کنید؟ احتمال زیاد ناتوان و درمانده می شوید.
اگر هم تکالیف درمانی خود را فقط وقتی دیگران به شما یادآوری می کنند و یا غر میزنند، انجام دهید نیز همان اتفاق خواهد افتاد. هیچ کس بیشتر از خودتان نمی تواند به شما کمک کند.
اگر انگیزه ی شما آنقدر کم است که نمی توانید به تنهایی تلاش کنید (با فرض اینکه به افسردگی مبتلا نباشید)، نمی توانید بر وسواس خود غلبه کنید. پس قبل از شروع درمان وسواس خود دلایلی که به شما انگیزه لازم برای درمان می دهد را پیدا کنید.
البته در درمان شناختی رفتاری وسواس بیشتر از تکالیف خانگی استفاده می کند.
هدف هر درمان خوبی این است که شما را درمانگر خودتان کند.
یک روانشناس خوب و یک روش درمانی خوب، کسی یا روشی است که ابزارهای لازم برای مدیریت استرس تان را به شما بدهد. به مرور که جلسات درمانی شما پیش می رود، هدایت درمان باید کم کم از درمانگر به شما منتقل شود.
در جلسات اولیه درمانگر تکالیفی را برای شما تعیین می کند اما به تدریج باید خودتان بتوانید موقعیت های سخت را شناسایی و تکالیف چالش برانگیزی برای خودتان تعیین کنید.
به حس و شهود خود برای تصمیم گیری درمورد نحوه ی مقابله با وسواس اعتماد نکنید.
یک نکته قطعی درباره احساس شما درباره شیوه مقابله با وسواس وجود دارد: همیشه شما را به مسیر اشتباه می کشاند.
تمایل به فرار و اجتناب از موقعیتی که باعث ترس شما می شود کاملا طبیعی و غریزی است (مثلا طبیعی است که از یک سگ خطرناک فرار کنید). اما قضیه ترس های وسواسی فرق می کند. چون ترس های وسواسی ناشی از افکار تکرار شونده درون مغز شما هستند، نمی توانید و نباید از آن ها فرار کنید.
و یکی از دلایل مهم شکست در درمان وسواس همین مساله است. افراد مبتلا به وسواس هرگز آنقدر در مقابل ترسشان مقاومت نمی کنند که بتوانند ببینید حقیقت ندارد.
درمان وسواس زمان بر است.
چقدر طول می کشد؟ به اندازه ای که فرد نیاز داشته باشد. بنا به تجربه، می توانم بگویم که فرد مبتلا به وسواس نه چندان پیچیده، به حدود 6 الی 12 ماه زمان برای بهبودی کامل نیاز دارد.
اگر نشانه ها شدید تر و سرعت پیشرفت فرد کمتر باشد، ممکن است فرایند درمان بیشتر هم طول بکشد. همچنین برخی از افراد نیاز دارند پس از اتمام دوره ی درمان وسواس خود، روی جنبه های دیگر زندگی خود کار کنند.
مثلا ممکن است زمان زیادی از آخرین باری که مهمانی رفته یا شغل ثابتی داشته یا کارهای خانه را انجام داده اند گذشته باشد. تمرین برای انجام این فعالیت ها ممکن است طول دوره درمان را بیشتر کند.
نکته مهم این است که باید درمان خود را کامل کنید. چیزی به نام درمان ناقص وجود ندارد. افرادی که فکر می کنند تنها با درمان نشانه هایی که مقابله با آن ها راحت تر است می توانند مشکل خود را حل کنند، به زودی به خانه ی اول بر می گردند.
برای توضیح دادن این موضوع به بیمارانم، درمان وسواس را به درمان عفونت تشبیه می کنم. از آن ها می پرسم :« آیا از جراح می خواهی همه عفونت را از بدنت خارج کند و یا اینکه بخشی از آن را باقی بگذارد؟»
باید مراقب بازگشت علایم وسواس خود باشید.
یکی از جمله های مورد علاقه ی من این جمله است: خوب شدن نیمی از مسیر و خوب ماندن نیم دیگر آن است.
دوباره حرف اولم را تکرار می کنم وسواس مزمن است و پس از درمان باید برای حفظ تغییرات ایجاد شده به موارد خاصی توجه کنید.
یکی از این نکات این است که همیشه با ترس ها و وسواس های خود مقابله کنید و اجازه رشد به آنها ندهید.
علت دیگر بازگشت وسواس این است که گاهی فرد احساس می کند خوب شده و بدون اطلاع دادن به درمانگر یا نزدیکان، مصرف داروهایش را متوقف می کند یا فرایند درمان را نیمه کاره رها می کند.
متاسفانه، مغز شما زمانی که دارو مصرف می کنید خودش را ترمیم و تعمیر نمی کند و زمانی که مصرف دارو را قطع می کنید، مواد شیمیایی درون مغزتان به همان وضعیت ناکارآمد سابق برمی گردد. پس تا زمانی که دوره روان درمانی شما کامل نشده است طبق دستور روانپزشک داروهای خود را مصرف کنید.
نکته آخر هم اینکه، داشتن سبک زندگی متعادل به تداوم بهبودی شما کمک زیادی می کند پس باید تلاش کنید رژیم غذایی مناسب، خواب کافی، ورزش، روابط اجتماعی و کارهای مفید دیگر، را در برنامه روزانه خود بگنجانید تا درمان وسواس و بهبودی شما تداوم پیدا کند.
البته معمولا در درمان پویشی احتمالا عود مجدد اختلال بسیار کمتر است.
خلاصه و جمع بندی
در پایان به طور خلاصه می توانم بگویم. وسواس دو علت اصلی دارد:
عوامل فیزیولوژیکی: این عوامل بیشتر ریشه ژنتیکی دارند و درمان وسواس این افراد یا به کمک دارو درمانی یا ترکیب دارو درمانی و درمان شناختی رفتاری امکان پذیر خواهد بود. هدف درمانی این دسته از افراد بیشتر کنترل و مدیریت وسواس است تا درمان کامل آن
عوامل ناهشیار: تجربیات گذشته ما در بخشی از مغز به نام حافظه روندی ذخیره می شود و در رفتار ، افکار و احساسات ما تاثیر زیادی دارند. ما نسبت به این بخش مغز هشیاری نداریم و اصطلاحات به آن ناهشیار یا ضمیر ناخودآگاه می گویند. با شناسایی و انحلال این عوامل ناهشیار وسواس این افراد درمان می شود و همانطور که گفتم بهترین روش درمانی برای این افراد درمان های پویشی است.
دیدگاهتان را بنویسید